انارها را برایت دانه کرده ام بیا تا امشب یک دقیقه بیشتر با تو عاشقی کنم و به پاسِ هر ثانیه اش شصت بار بیشتر تو را ببوسم نکند نیایی که امشب یک دقیقه بیشتر از شب های قبل دلم برایت تنگ میشود فرق بین یلدا و شبهای دیگر میدانی چیست یک دقیقه بیشتر ندارمت مبارک باشد این نبودن طولانی انار است و من و هندوانه و برف و نیم رخ حافظ پشت پنجره ام زلف آشفته خوی کرده مست اما نمی خندد شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف و لحظه ی بی دریغ فالی از حافظ از در صدای مشت می آید باز می کنم حافظ آمده است خوی کرده مست نمی خندد یلدا را دیگر منتظر نگذار کلِ پاییز را منتظرِ آمدنت بوده ام قولِ آمدنت را به یلدا دادم میدانم که صبور است میتوانم کلِ شب را تا صبح منتظر باشم تا برگردی من شب های عاشقی را بلند و طولانی دوست دارم و بوسه ها را شیرین و سرخ شمرده و دانه دانه شبیه انار پس قرارمان باشد شب یلدا میخواهم کمی بیشتر دوستت داشته باشم جایی برای من کنار بگذار در یلدای امسالت در فالِ حافظت پاییز که گذشت جایی برای من کنار بگذار در تقویم امسالت یلدا دوست داشتَن توست در دِلم همانقدر طولانی همانقدر تَمام نشدنی با بغض هایم قصه میسازم شاید که قسمت هم در این باشد یلدای من همرنگِ چشمانت یلدا برایت بهترین باشد تو همچو نفسی هستی که در جانم همان سویی هستی که در چشمم همان تپشی هستی که در قلبم و همان فکری هستی که در سرم جریان دارد محبوب من به هرچه بیندیشم به تو فکر میکنم به هرچه مینگرم تو را میبینم داشتم فکر میکردم یعنے میشود آنقدر دوستم داشته باشے که روزے اگر دخترے داشتے نامِ مرا رویش بگذارے هے صدایش کنے هے بخندد و این سوےِ دنیا دلِ من قنج برود از چیزے که نمیدانم چیست تو قشنگ ترین رویای عاشقانههای منی درست مثل رویایی که هر صبح از زیر پلکهایم عاشقانه پر میکشد و شانههایم ساعتها عطر موهای تو را میدهد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|